به بهانه اکران فیلم سینمایی«دسته دختران»/ دست از سر جنگ بردارید!
«دسته دختران» نمونه بارز يك سرمايه هدر رفته در سينماي فشل و بی در و پيكر اين سالهاست.
میثم محمدی – سینما اعتماد – «دسته دختران» نمونه بارز یک سرمایه هدر رفته در سینمای فشل و بی در و پیکر این سالهاست. فیلمی که با بودجهای چند ده میلیاردی ساخته شد و مدتها تبلیغات و هیاهوی فراوانی از زمان تولید تا اکران آن در جشنواره ایجاد شد و از هر دری که نگاه میکنیم این فیلم مورد حمایت بوده و خواهد بود. حالا همزمان با اعلام اکران این فیلم، تهیهکننده اثر گلایه کرده است که اجازه نمیدهند پوستری که در آن بازیگر زن فیلم انگشتاناش را به علامت پیروزی بالا برده است، منتشر کنند و همین را دستاویز قرار داده و صحبت از بدخواهی میکنند.
البته که آن سوی ماجرا که جلوی انتشار این تصویر را گرفته نیز از کمترین درایتی برخوردار نیست، چرا که به هر دلیلی هیچ توجیهی برای جلوگیری از چنین تصویر بیخاصیتی در تبلیغات وجود ندارد و این نگاههای عقبمانده و توهماتی که دنبال المانهایی میگردند تا مبادا بیکار بنشینند، چیزی جز هیاهو و سر و صدا برای یک فیلم پر از نقص و اشکال نخواهد داشت. در هر حال اصل ماجرا هیچ تاثیری در تبلیغات و یا حتی فراتر از آن رساندن یک پیام اثرگذار به مخاطب نخواهد داشت، چرا که تمامیتی محصولی که تولید شده است توانایی اقتاع مخاطب و جلب رضایت را ندارد. فرض را بر این بگیریم که این پوستر و این تصویر در تمام جایگاههای تبلیغاتی شهر هم منتشر شود، آیا در این صورت « دسته دختران» به موفقیتی بزرگ در گیشه خواهد رسید؟
امیدوارم که با تمام این حمایتهایی که به زودی آشکار خواهد شد، آنچه بابا میل تهیهکننده و کارگردان اثر و تمام عوامل فیلم است، روی دهد. اما این را در ایامی که فیلم در جشنواره فیلم فجر و پس از پروپاگاندا و هزینههای سنگینن برای این فیلم صورت گرفت گفتم و نوشتم که چرا دست از سر جنگ برنمیدارید؟ میلیاردها تومان پول را حیف و میل کردید که در نهایت چه اتفاقی بیفتد؟ وقتی یک فیلم نه قصه دارد، نه شخصیت میسازد که با آن همراه شوید و نه همین کاراکترهای نصفه و نیمه هدفی درست و دراماتیک دارند، انفجار و خمپاره و جیغ و هوار را کجای دلمان بگذاریم؟ این همه افراط در عریان کردن تصویر کشتار در جنگ چه لذتی دارد و قرار است با مخاطب چه کار کند؟ نه احساسی در فیلم وجود دارد و نه دسته و گَنگی درست میشود که با آنها همراه شویم. مگر میشود یک دسته، چنین فرمانده آنتیسمپاتِ بیروحی داشته باشد؟!
رها کنید این نمایشهای بیحاصل را. چه ضرورتی در ساختهشدن این فیلم وجود داشته که شک ندارم چند صباحی بیشتر در ذهن مخاطبش دوام نمیآورد و فراموش میشود! شما آمدید این زنان را از حاشیه به متن بیاورید و قهرمان بسازید، اما متنی وجود ندارد و کاراکترها الکن و منفعل هستند. با این کاراکترها حتی اگر تصویر تمام بازیگرانتان را با برافراشتن علامت پیروزی در پوسترها به نمایش بگذارید، باز هم دردی دوا نخواهد شد. با وارد کردن یک مرد پخمه و ترسو به دسته دختران هم کنتراستی ایجاد نمیشود و کار پیش نمیرود. رها کنید جنگ را. بسیاری از زنانِ قهرمان آن دوران همچنان در حال جنگیدن با ناملایمات این دورانِ پر التهاب هستند و همسران خود را تیمار میکنند و صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند و هیچ دوربینی شهامت نزدیک شدن به آنان را ندارد.
جنگ اصلی در دل زخمخورده آنان است و چشمهایی که به تماشای فریب آشکار شده این روزها نشسته و آهی که بر سر ظلم کشیده میشود. نسل امروز را نمیتوان با نشان دادن گوشتِ ریخته شدهی بدن، دست و پای قطع شده و سرهای از تن جدا شده همراه کرد و یا با آن تراشیدن باسمهای موهای سیمین بر اثر یک تذکر سطحی، دل آنها را به دست آورد. دوربینهای خود را از متن جنگ بیرون بکشید. بازماندگان آن دوران درگیر جنگ درونی با خود هستند و چه خمپارههایی که هر روزه بر اثر فشارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در دل آنها منفجر میشود و دودِ حسرتهایی که از آرمانهای به آتشکشیده در میان بیکفایتیها سر بر میآورد. وقتی هیچ کاراکتر محکمی وجود ندارد، صحبت از بازیها هم مضحک است و با هوار زدن و برافراشتن انگشتانِ پیروزی در یک اسلوموشنِ بیکارکرد، قهرمان ساخته نمیشود. «دسته دختران» مصداق بارز هدر دادن همه چیز است.