پوریا شکیبایی: مفتخرم، راهی که پدرم رفته را نرفتهام
فرزند زنده یاد شکیبایی بزرگ می گوید: من عاشقانه پدرم را دوست دارم و اگر قرار باشد هزار بار دیگر به دنیا بیاییم و حق انتخاب داشته باشم او را بهعنوان پدر انتخاب میکنم.
به گزارش سینما اعتماد ،پوریا شکیبایی در نمایش «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر دادهایم» به کارگردانی مجتبی جدی بازی می کند که این شب ها روی صحنه می رود.
به نقل از خبرآنلاین ، پوریا شکیبایی می گوید: به نظر خودم من با اجرای این نقش در حال پس دادن تاوانی هستم و این نقش تنبهای است برای من. شخصیت ارباب که من آن را بازی میکنم یک رذیلت آشکار دارد، از حقیقت فرار میکند و درعینحال رنج میکشد. بازیاین نقش از این منظر برای من جذاب است که بعضی میگویند این کاری که میکنی پدرت انجام نداده است و من به این مفتخرم، به اینکه راهی که او رفته است را نرفتهام. به غیر آن من یک رنجی را هر شب تحمل میکنم چرا که بازیاین رذیلت روی دوشم افتاده است. به این خاطر بازیاین نقش تنبه ای برای من است.
او ادامه داد: اینکه ما در خلقت یگانهایم و من نمیتوانم و امکان ندارد بتوانم ادای پدرم را دربیاورم، شدنی نیست، هرکسی که میخواهد بگوید، بگوید، من مشکلی ندارم. هیچکس در جهان امکان ندارد که بتواند یکبهیک فرد دیگری باشد. اگر کسی این کار را بکند ادا است و ادا لو میرود و مشخص است. در سینما و تئاتر مخاطب و مردم ادا را میبینند و پس میزنند و اصلاً کسی نمیبیند که بخواهد نقد کند؛ اما دوباره میگویم تحمل رذیلت این شخصیت که هر شب اتفاق میافتد، جای تاریکی است که سهم من است.
فرزند خسرو شکیبایی می گوید: در ویترینی که من دیده میشوم آدمی احساساتی و زودرنج هستم، که با نقش ارباب که بازی میکنم فاصله بسیاری دارد، ارباب قدرت دارد و از جای دیگری با آدمها حرف میزند و…، دوستان شاهدند که من هر شب قبل از اجرا به همهچیز متوسل میشوم، قبل از ورود مخاطب سجده میکنم تا روی صحنه درست اجرا کنم. این نقش هم فشار بالای به من آورده است و همه انرژی از من آزاد کرده. من در سریالی که دو سال است درگیر آن هستم، و در آن نقش شخصیت حبیب را بازی میکنم که با این ارباب فاصله دارد و من هر دو اینها باشم و در خودم این دو را پیدا کنم؛ اما نکته اینجاست که ما حبیب و ارباب زیاد داریم، در اطراف من و شما کثیری و میلیونها میلیون ارباب وجود دارند، کسانی که ارباب را بازی نمیکنند، بلکه زندگی میکنند؛ اما جنس این ارباب از آن بازیها نیست که خودم به خودم بگویم ایول چه نقشی را بازی کردی یا مثل وقتی که هامون دیده شده خیلی از آدمها با ذوق و شوق میگفتند، تو ما را بازی کردی و… اگر کسی خودش را در ارباب ببیند حاضر نیست بیایید و بگویید ایول تو چقدر درست من را بازی کردی. از این دست آدمها با آنکه زیاد است، شخصیتی که با پول و سرمایهداری همهچیز را به دست آورده و با خشونت به دیگران خواستههایش را تحمیل میکند، پرتره کردن چنین آدمی کار خاصی نیست. اگر خودم نیستم، خب آدمهای بسیاری دوروبر هستند که دارم آنها را تقلید میکنم و اگر در خودم این ارباب هست که بدتر، نزدیک به آنچه هست را بازی کردهام. ولی در این طی طریق که در زندگی برای خودم دیدهایم بازی کردن این نقش برای من یک تنبه است، جایی تاریک که باید در آن زندگی کنم و به گمان این نقش سهم من است.
پوریا شکیبایی می گوید: من اصلاً بیشترین شباهت را به مادرم دارم ولی زیر سایه بزرگ و ابدی شکیبایی همه تصور میکنند که من به پدرم رفتهام. من یکجایی شبیه مامانم صحبت میکنم ولی آنهایی که نمیدانند میگویند عجب چقدر شبیه پدرش حرف میزند، جالب است که اصلاً شناختی ندارند و اصلاً پدر اینطور نبود ولی چیزهای عجیبی میگویند. یک بنده خدایی میگفت ما با پدرت خیلی خاطره داریم هر هفته میرفتیم کوه، در حالی بابای ما ۶۵ سال زندگی کرد و عین ۶۵ سال کوه نرفته نبود، حتی فیلمی که در آن سکانسی روی کوه باشد هم بازی نکرده است.
او بیان می کند: این هدف غایی من است، من عاشقانه پدرم را دوست دارم و اگر قرار باشد هزار بار دیگر به دنیا بیاییم و حق انتخاب داشته باشم او را بهعنوان پدر انتخاب میکنم. عشقی که من با پدرم میکنم و حضور دیوانهواری که دارد بینظیر است، جنونی که در خسرو شکیبایی هست، جنون تکی است؛ اما من باز هم میگویم هدف غایی من این است که مستقل از او باشم. من آمده بودم این را بگوییم اگر بازی قابل قبولی در این نمایش دارم مدیون این گروه هستم که زحماتی بسیاری را برای من کشیدند.