هنرمندان بیشتر با هم گفتوگو کنند | درباره تاثیر روحی – روانی قتل داریوش مهرجویی و همسرش
دکتر علی صاحبی روانشناس توصیه های مهمی را درباره ابعاد روحی و روانی قتل مهرجویی به هنرمندان می کند.
به گزارش سینما اعتماد ، از آنجایی که تبعات قتل داریوش مهرجویی و همسرش از جوانب مختلف قابل بررسی است با دکتر علی صاحبی روانشناس درباره ابعاد روحی و روانی این حادثه ،گفتوگو کردیم.
ترومایی که هنرمندان تجربه کردند زیاد است
او میگوید: متاسفانه اطلاعات درستی در مورد نحوه و چرایی قتل داریوش مهرجویی و همسرش منتشر نشده اما وقوع چنین قتلی و مشاهده آن از جانب مردم و تفسیر آن، قطعا روی بهزیستی و کیفیت زندگی مردم تاثیر زیادی میگذارد.
به ویژه هنرمندان که با اثربخشی و گستره آثار و زندگی داریوش مهرجویی آشنا هستند. این آسیب بیشتر متوجه آنها میشود و در حلقه تنگتر سینماگران قرار میگیرند که آسیب و ترومایی که آنها تجربه کرده و میکنند بسیار زیاد خواهد بود. به غیر از شوک و ناباوری و احساس شدید غم، ترس و اضطراب پدیده دیگری است که بر آنها مستولی میشود و آنها را در بر میگیرد.
این روانشناس با اشاره به اینکه از این فاجعه به وجود آمده، کل جامعه دچار تروما شده و اعتماد اجتماعی دچار تزلزل میشود توضیح میدهد: دو مفهوم بنیادین در زندگی ما انسانها خاصه هنرمندان اهمیت زیادی دارد، نخست: احساس امنیت با این مفهوم که آیا من در جامعهای که کار میکنم و محتوا تولید و خلق میکنم امنیت دارم؟ دوم: موضوع اعتماد است، با این تعریف که چقدر میتوانم به نیروهایی که قرار است از من محافظت کنند اعتماد کنم آیا از من مراقبت لازم و محافظت کافی میشود؟
کنشگری سینماگران افول میکند
او میگوید: وقتی اعتماد و امنیت مردم و هنرمندان آسیب میبیند کنشگری حرفهای و اجتماعی آنها افول میکند و امید اجتماعی از بین میرود و عموم مردم و به ویژه هنرمندان دچار درماندگی اجتماعی میشوند. از جهتی چنین اتفاقی بر تمام گستره جامعه هم اثر میگذارد و به آن آسیب میزند. آقای مهرجویی کنشگر فعالی بودند. کمتر آدم شاخصی در سینما داریم که کارهای فاخر زیادی ساخته باشد. هرکدام از فیلمهای او در موقعیتهای سیاسی – اجتماعی خاص نمایش داده شد و در همان مقطع به وجود آورنده کنشهای زیادی بود، قتل چنین آدم کنشگر مهمی، قطعا روی کنشگری سینماگران دیگر هم تاثیر زیادی میگذارد. البته این ماجرا میتواند صورت دیگری هم داشته باشد و کنشگریها را بیشتر کند ولی جنبه منفی آن قویتر است و سینماگر با در نظر گرفتن فرجام زندگی داریوش مهرجویی به خودش میگوید: من به کجا میخواهم برسم. چنین نگاهی قطعا نا امیدی به وجود میآورد.
یا مهاجرت میکنند یا از خلق اثر
خودداری میکنند
دکتر صاحبی در بخش دیگری از صحبت خود میگوید: وقتی کنشگری هنرمندی از بین برود یا اقدام به مهاجرت میکند یا از خلق اثر خودداری میکند. از منظر دیگری هم میتوان به این ماجرا نگاه کرد و آن نوع چنین قتلهاست که زمینه تاریخی دارد و به واسطه آن حافظه تاریخی ناباوری مردم را در پی دارد. اگر شخصی، نهادی یا مسوولی درباره این قتلها توضیح درستی هم بدهد اما مردم یا هنرمندان باور نمیکنند که بر اساس یک انگیزه شخصی چنین اتفاقی رخ داده باشد. فرضشان این است که برای خاموش کردن صدای هنرمندان این تمهید به کار گرفته شده است، به عبارت دیگر برداشت شخصی از این اتفاق این است که این اتفاق توطئه است حتی اگر توطئه نباشد.
طبیعتا با وقوع چنین حادثه تلخی، آشفتگی هیجانی در میان هنرمندان و غیر هنرمندان زیاد میشود. این آشفتگی در برخیها شدیدتر است و آنها به سختی میتوانند تالمات روحی خود را مدیریت کنند اما بعضی هیجانات خود را به سرعت تنظیم میکنند اما به هر حال اتفاق جانکاهی است و اراده فرد به تنهایی قادر نیست این آشفتگی هیجانی را از خود دور کند.
هنرمندان بیشتر با هم گفتوگو کنند
به شخصه به هنرمندان توصیه میکنم برای تجدید روحیه تا جایی که میتوانند بیشتر باهم گفتوگو کنند، بیشتر باهم حشر و نشر داشته باشند، هنرمندان بهطور معمول بیشتر از دیگران روحیه انزواطلبی دارند و تمایلشان این است که ناراحتی را در سکوت و درون خودشان حل کنند اما پیشنهاد من این است که در جمع حضور پیدا کنند. در مورد این واقعه و غم و درد خود باهم گپ بزنند تا این آشفتگی هیجانی آنها بهتر تحمل و تنظیم شود و در آنها رسوب نکند. خودشان را به هیچ عنوان منزوی نکنند که این بسیار کار اشتباهی است و در نهایت این نکته را در نظر بگیرند که تاریخ ما نظیر این نوع از دست دادنها و فقدانهای بزرگ را کم و بیش به خود دیده از قال محمد مسعود گرفته تا مرگ نابهنگام فروغ فرخزاد و … اما هنرمندان در هر مقطعی سوگواری خود را داشتهاند و بعد همچون ققنوس از آتش سر برآوردهاند و کارهای فاخر بیشتری به جامعه ارایه کردهاند.
این دکتر روانشناس میگوید: به این ماجرا هم میتوان با شیوه اسنادی خوشبینی نگاه کرد و هم با شیوه اسنادی بدبینی از این حیث که با خود بگوییم این ماجرا آخر راه است و در تمام زندگی من اثر میگذارد و پایدار میماند. نگاه خوشبیانه اما میگوید چنین اتفاقی ویژه ما نیست و بر تمام قلمروهای زندگی ما اثر پایدار و دایمی نمیگذارد. میتوانیم آن را نیز از سر بگذرانیم. این هنرمندان به این فکر میکنند که به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل.
هنرمندانی که با شیوه اسنادی خوشبینی به این ماجرا نگاه میکنند، هرچند سخت از این بحران عبور میکنند ولی میتوانند این خشم و ناکامی را تبدیل به آثار گرانقدر کرده و آن را به یاد، خاطره و نظام ارزشی داریوش مهرجویی تقدیم کنند.
توصیه من به هنرمندان این است:
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است