نگرانیِ قابل ستایش مسعود پزشکیان ؛ یادداشت تکاندهنده علیرضا رضاداد
او حتي وقتي رقبايش وعدههاي پوشالي و فريبنده و دروغ ميدهند نگران ميشود.
به گزارش سینما اعتماد ، علیرضارضاداد در روزنامه اعتماد نوشت: نگرانم! این عنوان سومین فیلم مستند تولید شده برای معرفی مسعود پزشکیان، نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهور ی است که دیروز (سه شنبه /12 /4/ 1403) پخش شد.
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران تاکنون بر ما مردمان ایران که سابقهای در امر انتخاب رییسجمهور بیش از این نداشتیم، لااقل در این چهارده دوره و هر دوره، چندین نفر نامزد را دیدهایم و از طریق رسانههای گوناگون یا حضور در رویدادها با آنها کم و بیش آشنا شدهایم.
با برخی از این نامزدها دراین چهل و پنج سال، پیش از نامزدی آشنایی داشتهایم، این آشناییها با گونهای داوری یا پیشداوری، درباره افکار، عقاید، شخصیت و منش آنان همراه بوده است که در تمایل مثبت یا منفی به آنان بیتاثیر نبوده و نیست .
محاسبه درستی نکردهام ولی در این 45 سال شاید میان 50 تا 80 نفر بنا به تعریف قانون اساسی مصداق رجل سیاسی شناخته شدهاند و اجازه ورود در تبلیغات انتخابات پیدا کردهاند.
به حافظهام که رجوع میکنم هیچ یک از آنها را اینقدر نگران ندیدهام، مسعود پزشکیان خیلی نگران است واین نگرانی از سر و روی او میبارد.
گاهی از این نگرانی مثل آتش گداخته میشود، بازدمهای عمیق و طولانی او را دقت کنید، نفسش را در سینه حبس میکند، چشمانش بازتر میشود و به آسمان میدوزد و بغضش را فرو میخورد.
او نگران چیست؟ پاسخ به این سوال قابل حدس است ولی موضوع این یادداشت نیست، موضوع این یادداشت خود نگرانی اوست.
همه نامزدها را تا امروز در قالب یک رجل سیاسی امیدوار، مصمم، باتجربه، متکی به پشتوانه، مردد، بیتفاوت، و… دیدهایم، اما به یاد ندارم نامزدی اینگونه و اینقدر نگران باشد .
در درس تبلیغات برای اینگونه موارد و در موقعیتهایی اینچنین میآموزند که حتی اگر نگران هستید سعی کنید نگرانی خود را بروز ندهید و خود را امیدوار و مصمم به نمایش بگذارید، از سر و روی مسعود پزشکیان، امید، تجربه، اتکاء به پشتوانه و… همه ویژگیهای لازم یک رجل سیاسی مشهود است اما نگرانی او قابل پنهان شدن نیست،انگار دست خودش نیست و تجربه حضورهای متعدد او در تلویزیون به ما این احساس را منتقل میکند که صداقت دارد و جز خودش (و همه نگرانیهایش) تلاش نمیکند هیچ چیز دیگری باشد وبه نمایش بگذارد.
او حتی وقتی رقبایش دارند وعدههای پوشالی و خیالی و فریبنده و دروغ میدهند نگران میشود، چه بسا خاستگاه این نگرانی به تجربههای گذشته او در حکمرانی بازگردد، مدیران و مسوولان و کارگزارانی که بیخیال بودهاند، دنبال منافع شخصی بودهاند، از کارشان برای مردم کم میگذاشتند و همه آنچه او در یک جمله مدیریتی خلاصه میکند به نام «انگیزه».
برداشت من این است که همین نگرانی او را به صحنه آورده است، وگرنه او مکرر گفته است که نه در گذشته و نه حال و نه آینده دنبال پست ومقام و مال دنیا نبوده و نیست و مسیر زندگیاش نیز گواه همین است.
برای من و اکثر جامعه ایران مسعود پزشکیان اینقدر شناخته شده نبود، مثل بسیاری از نامزدهای دیگر این انتخابات و انتخابات دیگر دراین 45 ساله.
و ما امروز او را به این صفت شناختهایم، کسی که نگران ایران است، درست مثل پدر و مادری که نگران فرزندشان هستند که بر لبه پرتگاه قرار گرفته است.
او نگران ایران است که به حق خود در جهان نرسیده است و باید میرسید، او نگران ایران است که ظرفیتهای زیادی دارد که دارد به فنا میرود.
او نگران ایران است و مدام با خود کلنجار میرود و غصه میخورد که چرا کسی نگران نیست.
چند سال پیش که فریاد فعالان محیط زیست بسیار زیاد به هوا بود در جمعی از این فعالان حضور یافتم، یکی از فعالان محیط زیست، چنان با فریاد و حرارت از مشکلات ایجاد شده و آینده خطرناک آن برای کشور سخن میراند که شگفتانگیز بود، به عنوان یک دوست از او خواستم کمی آرامتر و مسلطتر سخن بگوید،جرقه شد و فریاد کشید که من نمیدانم چرا تمام مردم این همه مشکلات را میبینند و فریاد نمیکشند؟
نگرانی مسعود پزشکیان از این جنس است، تعجب میکند که چرا کسانی نشستهاند و لبخند میزنند، با خود میگوید مگر میشود آرام بود.
دقت کردهاید که گاه جملاتش را هم تمام نمیکند، انگار ادراک و احساسش میگوید که وقت هم نداریم و وقتمان هم بسیار کم است.
او چیزهایی میداند که حتما ما نمیدانیم، یا اگر هم میدانیم بیخیال شدهایم یا بیخیالمان کردهاند، سرگرممان کردهاند به آنچه او دنبال آن نبوده و نیست، انگار دارد این بیت از حافظ را برایمان میخواند که:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
او با تصویر ریزعلی هم دارد نگرانیاش را به نمایش میگذارد.
او میگوید برای آنکه همه ایرانیان انگیزه خدمت و مشارکت پیداکنند باید نگران باشیم، این نگرانی چقدر مقدس است، من اسمش را میگذارم «نگرانی مقدس»،برای ما که به لحاظ حرفه و شغلمان، توجه به جزییات رفتارها ضروری است مقدس بودن این نگرانی و ریاکارانه نبودن آن کاملا معلوم و مشهود است. با این نگرانی مقدس به سراغ چشماندازها رفته است و بااین نگرانی مقدس مصمم و امیدوار آمده است تا یکی از کسانی باشد که با« جلب مشارکت مردم » و«رفع اختلافات» به حل مشکلات کمک کند و جالب آنکه این نگرانی مانع از نمایش امید و اراده او نشده است .
این نگرانی را ستایش میکنیم .
پ.ن:
اگر مسعود پزشکیان این یادداشت را بخواند حتما برای این نگرانی مقدسش یک آیه از قرآن و فرمایشی از حضرت امیر(ع) در نهجالبلاغه شاهد مثال هم خواهد آورد.