نکات و نظرات جالب جان فورد درباره هنر سینما
جان فورد جدای از مهارتش در قصهگویی، مطلقا اهل مصاحبه نبود، اما در معدود مصاحبههایی که انجام داد، نقل قولهای درجهیکی درباره فیلمسازی دارد که خواندنش برای علاقهمندی در سینما جالب توجه است.
سینما اعتماد – جان فورد، یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینماست. او که به واسطه برادر بزرگترش موفق به ورود به دنیای هالیوود شده بود، در طول دوران حرفهای خود ۱۴۰ فیلم ساخت که خیلی از آنها امروز از بین رفتهاند، به خصوص آثار صامت او. این قصهگوی ماهر که فیلمهایش به کارگردانی بینقص و فیلمنامههای ماهرانه معروف است، بدون «استوری بورد» کار میکرد و فقط یک بار فیلمنامه را مینوشت و اصطلاحا اهل بازنویسی فیلمنامه نبود!
استاد قصهگویی سینما روش منحصری در ساخت فیلم داشت! او برای اینکه تدوینگرها نتوانند سلیقهشان را بر ساختار فیلم اعمال کنند، تنها صحنههای مورد نیازش را فیلمبرداری میکرد و اهل رج زدن هم نبود تا تدوینگر نتواند در داستانسرایی او خللی ایجاد کند.
میزان تاثیری که فورد بر تمام فیلمسازان بزرگ بعد از خودش گذاشت را میتوان به بهترین شکل در جملهای که «مارتین اسکورسیزی» در مستند «به کارگردانیِ جان فورد» ساخته «پیتر باگدانوویچ» گفته بود خلاصه کرد: «او جوهره سینمای کلاسیک آمریکاست. هر آدم جدیای که امروز فیلم میسازد، چه بداند و چه نداند، تحت تاثیر فورد قرار گرفته است.»
جان فورد جدای از مهارتش در قصهگویی، مطلقا اهل مصاحبه نبود و در معدود مصاحبههایی هم که انجام داد، مصاحبهگرهای بیچاره را فتیلهپیچ و ویران کرد. با این وجود از دل معدود مصاحبههایی که او انجام داده، نقل قولهای درجهیکی درباره فیلمسازی وجود دارد که خواندنش برای علاقهمندی در سینما جالب توجه است.
۱. «برای یک کارگردان تعدادی قانون تجاری وجود دارد که رعایت آنها ضروری است. در حرفه ما شکست هنری چیزی نیست، اما شکست تجاری معنا دارد. راز این است که فیلمهایی بسازید که عموم مردم را خشنود کند و همچنین به شما به عنوان کارگردان اجازه دهد شخصیت خود را آشکار کنید.»
۲. «اگر میخواهید خوب سخن بگویید، زبانتان باید پیام قلبتان را منتقل کند.»
۳. «وقتی شک دارید، وسترن بسازید!»
۴. «من به عنوان یک کارگردان و یک تماشاگر، فیلمهای ساده، مستقیم و صریح را دوست دارم. هیچ چیز من را بیشتر از اسنوبیسم، اطوار، خودنمایی فنی… و مهمتر از همه روشنفکری منزجر نمیکند.»
۵. «من فیلم زیادی به آنها (تدوینگرها!) نمیدهم تا با آن بازی کنند… من صحنه را در دوربین کات میکنم. در غیر اینصورت اگر تعداد زیادی فیلم به آنها بدهید، “کمیته” کار را دست میگیرد. آنها شروع به شعبدهبازی کردن با صحنهها میکنند و این را بیرون میآورند و آن یکی را میگذارند داخل فیلم. آنها نمیتوانند با تصاویر من این کار را انجام دهند. من فیلم را با دوربین کات میکنم و خلاص! وقتی کارم تمام شد، فیلم زیادی روی زمین نمانده است.»
۶. «یکی از دردسرهای کارگردانان در سطح جهانی این است که وقتی یک فیلم بزرگ میسازند، ممکن است موفقیتآمیز باشد و سپس سعی میکنند مدام روی همان مدار فیلم بسازند و آخر زیر موفقیت آن له میشوند. من سعی میکنم این مسئله را به عنوان یک قانون در نظر بگیرم: اگر یک فیلم بزرگ میسازید که موفقیتآمیز است، فیلم بعدی یک فیلم ارزان باشد – سه یا چهار هفته استراحت کنید، در حالیکه برای داستان دیگری آماده میشوید. و معمولا به نظر من، فیلم کوچک همیشه بهتر است.»
۷. «فیلمنامه اسکلتی است که باید فیلم را روی آن بنا کنید. اگر فیلمنامه خوبی داشته باشید، آن را کلمه به کلمه اجرا میکنید، اگر فیلمنامه خوبی نیست، یک دانه خوبش را پیدا کنید که بتوان آن را کلمه به کلمه اجرا کرد.»
۸. «در هر چیزی من خواهان واقعگرایی هستم.»
۹. «از قهرمانتان کار بکشید. در صورت امکان او را به زندان بیاندازید. کاری کنید به خاطر دزدیدن اسب یا دلیل دیگری دستگیر شود. قهرمان نباید مقدس و شبیه مجسمههای گلی باشد. او باید خاکی باشد.»
۱۰. (پس از ورود صدا به سینما و خداحافظی جان فورد با سینمای صامت) «من میترسم هنر داستانگویی با تصویر از بین برود. شما میتوانید قصهگویی را از طریق دیالوگ سادهتر کنید و آنوقت عنصر حیاتی فیلم که تصویر است از دست میرود.»