معرفی و نقد سریال «کانتیننتال: از دنیای جان ویک – The Continental»

واضح است که The Continental سعی نمی‌کند پشت سری فیلم‌های موفق جان ویک سوار شود، که این به تنهایی نکته‌ای خوب است، اما این سریال کوچک به نوبه خود هیچ چیز هیجان انگیزی را نیز ارائه نمی‌دهد که بتواند به مخاطب خوراک جدیدی برای بهتر درک کردن قصه‌ کلی این جهان پر از آدمکش بدهد.

سینما اعتماد – مینی سریال سه اپیزودی «کانتیننتال: از دنیای جان ویک» یک ورود جدید و به نسبت خود سرگرم‌کننده به دنیای جان ویک است که با داستان گویی معمولی، گذشته این جهان را به تصویر می‌کشد. اگرچه این اثر ممکن است کوتاه به نظر برسد زیرا فقط سه قسمت است، اما به خاطر داشته باشید که طول هر قسمت بیش از 90 دقیقه است، بنابراین به این اثر به عنوان سه فیلم فکر کنید که یکی از محوری ترین شخصیت‌های این مجموعه را دنبال می‌کند: وینستون اسکات. در ادامه با نقد سریال The Continental همراه باشید.

وقتی صحبت از جان ویک به میان می‌آید، همیشه چیز جالبی در مورد این آدمکش حرفه‌ای وجود دارد که دنبال کردن قصه‌های مربوط به او را خواستنی می‌کند. با این حال، چیزی که همیشه جذاب بوده، دنیایی است که جان ویک در آن زندگی می‌کند. اکنون «کانتیننتال: از دنیای جان ویک»، مجموعه‌ای است که در همان جهان اتفاق می‌افتد، نگاهی اجمالی به دنیای جان ویک ارائه می‌کند و هم اسرار آن و هم شخصیت‌هایی که در آن زندگی می‌کنند را بهتر آشکار می‌کند.

سریال کانتیننتال

این مینی سریال سه قسمتی به بررسی منشأ اصلی هتل برای قاتلان نمادین جهان جان ویک از طریق چشمان و اقدامات یک وینستون اسکات جوان (همان ایان مک‌شین فرنچایز سینمایی) می‌پردازد. در داستان این اثر شخصیت وینستون به سمت جهنم شهر نیویورک کشیده می‌شود تا با یک شخصیت شرور از گذشته‌اش روبرو شود. گذشته‌ای که فکر می‌کرد پشت سر گذاشته است. اما وینستون در روند داستانی این اثر مسیر مرگباری را در دنیای اسرارآمیز هتل کانتیننتال ترسیم می‌کند تا بتواند هتلی را تصرف کند که در نهایت تاج و تخت آینده خود را در آن خواهد گرفت.

داستان با نمایش کالین وودل در نقش وینستون جوان در دهه 1970 اتفاق می‌افتد. این داستان به دنبال ظهور او در دنیای زیرین متشکل از قاتلان و جنایتکاران است تا کنترل هتل بدنام کانتیننتال و همه چیزهایی که مستلزم آن است را به دست بگیرد. در همان زمان، سریال به عنوان یک داستان مبدأ برای دست راست او، شارون (آیومید آدگون) عمل می‌کند، که در شروع دستیار کورمک (مل گیبسون)، مدیر فعلی کانتیننتال است.

نقد سریال کانتیننتال

در طول مسیر، شخصیت‌های دیگری نیز به درون داستان می‌پیوندند، و این چیزی است که سعی می‌کند تصویری وسیع‌تر از این دنیای چند‌لایه ترسیم کند و در عین حال به سایر اسپین‌آف‌های بالقوه در آینده نیز اشاره داشته باشد.

چیزی که به صورت ویژه در مورد The Continental قابل توجه به نظر می‌رسد این است که چگونه ظاهر و اتمسفر حاکم بر جهان خود را به رخ می‌کشد و از تقلید از رنگ‌های نئون و روشن فیلم‌های جان ویک امتناع می‌ورزد. در عوض، سازندگان این اثر از طریق لحن و زیبایی‌شناختی سیاه و تلخی که یادآور «راننده تاکسی» مارتین اسکورسیزی است، صحنه را برای روایت دوران مورد نظر خودشان رقم می‌زنند. تیم تولید کانتیننتال از طریق انتخاب‌های بصری و کارگردانی، مسیر متفاوتی را برای این اثر طراحی کرده‌اند.

نیویورک کانتیننتال دنیای بسیار متفاوتی است. این نیویورک به جای کلان شهر شیک فیلم‌های جان ویک، چیزی شبیه به آن فضایی است که در راننده تاکسی خواهید دید: کثیف و غیرقابل پیش بینی.

The Continental

همچنین وینستون اسکات در قامت قهرمان داستان، به لطف سال‌های شکل‌گیری‌اش در خارج از کشور آمریکا، فردی پیچیده در دریایی از بربرهاست. او یک نیویورکی بومی است، کسی که مجبور شد برای فرار از ریشه‌های سیاه خود با تمام توانش مبارزه کند، اما ناگهان به همان زادگاهی که از آن فرار کرده بود باز می‌گردد.

فیلم‌های جان ویک همیشه از اسطوره‌های یونانی وام گرفته‌اند، و The Continental نیز تا اندازه‌ای آن را پذیرفته است. پس سفر اودیسه‌وار وینستون در سراسر نیویورک او را با بسیاری از قبایل زیرزمینی شهر، مانند باندهایی که در حومه کانتیننتال فعالیت می‌کنند و پلیس‌هایی که چشمان خود را بر سوء استفاده‌های آن می‌بندند، روبرو می‌کند. پس می‌توان گفت این سریال نقش خود را به عنوان یک ادای احترام به میراث جهان جان ویک می‌پذیرد.

با این حال، علیرغم میل ظاهری آن به عنوان یک داستان اورجینال در مورد هتل کانتیننتال، ما زمان زیادی را در هتل یا در دنیای پیچیده قاتلان این دنیا نمی‌گذرانیم. این یعنی شکل روایت به عنوان یک داستان اصلی برای هتل، به نظر ناقص است. باید توجه داشت که حماسه جان ویک هرگز به «چگونگی» یا «چرایی» دنیایش اهمیت نمی‌داد، اما از مزایای یک داستان ساده و کنش‌های پیش‌راننده برای حفظ همه چیز برخوردار بود.

بازیگران سریال کانتیننتال

اما سریال اسپین آف «کانتیننتال: از دنیای جان ویک» بسیار بیشتر بر روی فتنه‌های خاک خورده قدیمی و روی قوس‌های فردی شخصیت‌هایش متمرکز است. و این در حالی است که موضوعات متفاوت آن به یک نتیجه انفجاری و اکشن به سبک جان ویک ختم نمی‌شود. پس این مجموعه به جای پاسخ به ابهامات جهان سینمایی جان ویک، ممکن است طرفداران را با سوالات بیشتری نسبت به قبل مواجه کند.

البته یک مشکل از همان ابتدا به شدت در چشم مخاطب خودنمایی می‌کند. تصمیم نویسندگان برای تقسیم طرح به سه قسمت با مدت زمان یک ساعت و نیم یا کم‌تر، چندان موفق به نظر نمی‌رسد. با این حال، فرمت آشناتر قسمت‌های ۴۰ تا ۴۵ دقیقه‌ای به شما امکان می‌دهد کمی نفس بکشید، و این در حالی است که زمان‌بندی در اینجا خطر خسته‌کننده شدن دارد.

جان ویک

اولین «جان ویک» صد دقیقه به طول انجامید و همین کافی بود تا داستانی ساده در مورد انتقام و مسیر قهرمان به سمت دشمنش تعریف شود. «کانتیننتال» طرحی مشابه در محتوای کم عمق خود دارد و وقایع را به اندازه سه فیلم تمام طول می‌دهد. اگر قسمت اول سریال به جستجوی فرانکی اختصاص داشته باشد، برای مثال، قسمت دوم (و نیمه اول سوم) به قصد قهرمانان برای تصاحب هتل توسط وینستون و سرنگونی کورمک شرور از تخت پادشاهی گره خورده است.

در این میان بسیاری از لحظات و داستان‌های فرعی را می‌توان به راحتی از بین برد، و داستان کلی کانتیننتال چیزی از دست نمی‌دهد، بلکه بیشتر به دست می‌آورد. این پیش درآمد/اسپین آف به راحتی می‌تواند در زمان پخش یک فیلم استاندارد قرار بگیرد، بنابراین این یک راز باقی می‌ماند که چرا سازندگان سعی کردند ساده ترین داستان را در سه قسمت طولانی بسط دهند.

The Continenta

به عنوان مثال، سریال معروف «شرلوک» نیز در یک فصل سه قسمت یک و نیم ساعته داشت، اما در هر کدام از آنها شخصیت اصلی تحقیق جدیدی انجام می‌داد. پس اسن سریال نیز اگر داستان‌های متفاوتی را در هر قسمت تعریف نمی‌کرد، حداقل باید از زوایای مختلف به یک نقطه اوج مشترک منجر می‌شد. علاوه بر این، شرلوک به اندازه کافی قهرمان داشت و هر کدام درام خاص خود را داشتند. اما کانتیننتال این فاکتور را نیز ندارد.

همچنین در حالت ایده آل، باید این اسپین آف را با فرنچایز جان ویک در مقام مقایسه قرار داد، و همه به خوبی می‌دانند که در اینجا نمی‌توان از مقایسه اجتناب کرد.

بنابراین، در اولین مقایسه جدی باید بیان کرد که این مینی سریال سه اپیزودی به دلیل شکل روایت، با اکشن بی‌وقفه و مبتکرانه‌ای که فیلم‌های داستانی جان ویک به معنای واقعی کلمه مملو از آن هستند، فاصله زیادی دارد. روایت آرام و فرم قصه گویی کند، نه بدترین، بلکه خسته‌کننده ترین مدل برای جهان جان ویک را ارائه می‌دهد و تنها در اوج خود یا همان قسمت آخر به یک جشن خونین منجر می‌شود.

در واقع، در قسمت سوم احیای قابل توجهی برای اکشن دوستان وجود دارد، اگرچه این وضعیت را تا حد زیادی نجات نمی‌دهد. اما چرا؟ چون کیفیت صحنه‌های نبرد به‌طور قابل‌توجهی پایین‌تر از سبک‌ها و مقیاس‌های فرنچایز جان ویک است، اگرچه این اکشن برای فرمت تلویزیونی و جدا از چهارگانه‌ اصلی، بسیار مناسب به نظر می‌رسند.

سریال اکشن جنایی کانتیننتال

علاوه بر این، دو قاتل، هانسل (مارک موساشی) و گرتل (مارینا مازپا)، بدون شک پس از حضور در این سریال به شخصیت‌های مورد علاقه طرفداران تبدیل خواهند شد، زیرا نه تنها ظاهر منحصر به فردی دارند، بلکه سبک‌های مبارزه خاصی را نیز دنبال می‌کنند که یادآور همان جان ویک سینمایی است.

اما با توجه به این موضوع یا عدم وجود میزان مناسب سکانس اکشن، یک سوال منطقی مطرح می‌شود: کانتیننتال دقیقاً چه چیزی را به عنوان یک محصول جداگانه از فرنچایز ارائه می‌دهد؟ همانطور که معلوم است، عملا هیچ چیز. این سریال نمی‌تواند به یک داستان جنایی کاملاً ساختار یافته و مهمتر از همه جذاب از درون خودش متکی باشد، اما به طرز فاجعه باری مملو از تعداد زیاد شخصیت‌های بی‌فایده است. و هیچ کدام از آنها به خصوص آن مامور پلیس با بازی میشل پرادا به یاد ماندنی نیستند.

شخصیت اصلی، با بازی کالین وودل، تنها سایه‌ای از ایان مک شین و شخصیت وینستون در فرنچایز است که فقط یک مرد خوش تیپ به نظر می‌رسد که اصلاً کاریزماتیک نیست و همه متحدان او، بدون استثنا، احساسات خاصی نسبت به او ندارند. حتی شارون جوان که قبلاً توسط لنس ردیک فقید بازی می‌شد و اکنون ایومید آدگان آن را بازی می‌کند، نیز شبیه یک شخصیت ساختار نیافته معمولی و بدون هویت است.

 

همچنین شرور کلیشه‌ای و کارتونی سریال نیز موقعیت بهتری ندارد. اما چرا؟ چون مثل همیشه مل گیبسون کمی دیوانه است که این نقش همیشه برآمده از یک الگوی تکراری یا همان پدربزرگ شیطانی موجود در بازی‌های اوست. پس هیچ کاری در اینجا وجود ندارد که این بازیگر قبلاً انجام نداده باشد.

اسپیناف جان ویک

در میان شخصیت‌ها، فقط می‌توان قاتلان دوقلو بسیار کوچک، هانسل و گرتل را برجسته کرد. اولی تلاقی بین نئو و آنتون چیگور خاویر باردم است (از نگاه سرد و مدل موها). دومی توسط مارینا مازپا اوکراینی اجرا شده که انعطاف پذیری بدنی او نکته قابل توجه این شخصیت است.

همچنین فرانکی، برادر وینستون که با بازی بن رابسون به ما معرفی می‌شود، یک شخصیت جالب و عالی است. کاوش در رابطه پیچیده فرانکی با برادرش وینستون عمق داستان را بیشتر می‌کند. اما عدم استفاده از او، باعث شد که در حسرت بیشتر داستان جذاب فرانکی باشیم. به نوعی آرزو می‌کردم که از فرانکی بیشتر استفاده شود، زیرا به نظر می‌رسید درگیری درونی و گذشته‌اش پر از داستان‌های جالب بود.

اما در ابتدا اشاره کردم که این سریال می‌خواهد از فضای شکلی و ساختاری جان ویک فاصله بگیرد و فرم بصری اسکورسیزی واری را به خود بگیرد؛ اما همه جان ویک را به اکشن می‌شناسند. اما جدای از اکشن مبتکرانه، هر چهار قسمت جان ویک جهان بصری یا همان سبک بصری خاص خود را داشتند. در واقع آن چهار فیلم به ژانر سینمای سامورایی، فیلم‌های اکشن کونگ‌فو/گان فو، وسترن‌ها و حتی زیبایی‌شناسی بازی‌های ویدیویی وفادار بودند. اما این سریال به کلی بویی از این فضا نبرده است.

از بد ماجرا کانتیننتال حتی به چنین فضاسازی نزدیک هم نمی‌شود. اما خب شاید بگویید سریال هویت خود را ساخته، اما به غیر از مبارزات واقعا خوب در قسمت پایانی و یک محیط کاملاً اسکورسیزی گونه در دو قسمت اول، هیچ چیز دیگری ارائه نمی‌دهد.

پس در پایان باید گفت: واضح است که The Continental سعی نمی‌کند پشت سری فیلم‌های موفق جان ویک سوار شود، که این به تنهایی نکته‌ای خوب است، اما این سریال کوچک به نوبه خود هیچ چیز هیجان انگیزی را نیز ارائه نمی‌دهد که بتواند به مخاطب خوراک جدیدی برای بهتر درک کردن قصه‌ کلی این جهان پر از آدمکش بدهد. در نتیجه ما با یک اکشن تلویزیونی سرگرم‌کننده روبرو هستیم که به نظر تازه در پایان قسمت آخر خود کمی هویت می‌گیرد و باید منتظر رسیدن دنباله‌ای برای آن باشیم.

 

منبع: دیجیاتو

امتیاز شما
برای عضویت در کانال تلگرام کلیک کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا