«دست ناپیدا »باید کتاب می شد اشتباهی فیلم شد!

اگر نمی توانید از خیر برخی مسائل بگذرید آن را کتاب کنید البته باز هم نه با این کیفیت!

سینما اعتماد ، لقمان مداین ، فیلم «دست ناپیدا »از دلی سوخته بر می آمد، دغدغه شهدا داشت، می خواست مانند فیلم دسته دختران نقش زنان را در پشتیبانی جنگ نشان دهد، آن مسئولیت سنگین که جگر انسان را می سوزاند، دروغ چرا قلبم به درد آمد وقتی تمثیل لباس های شهدا را که غرق خون بود داخل مواد شستند و استخری از خون را تخلیه کردند که تمامش برآمده از فیلم در جبهه غربی خبری نیست بود، از تحصیل کردن زنان و تشکیل خانواده سخن می گفت، قصد داشت فرهنگ مقاومت را خیلی زمخت در میان دختران و زنان امروزی ترویج دهد، شیطنت می کرد و پالس دادن به جنس مخالف را به شیوه ای انقلابی آموزش می داد! سعی می کرد بگوید زنان مقاومت افراد عادی نبودند یا سهرابی سپهری می شناختند و فلسفه خوانده بودند یا شاگرد استاد شفیعی کدکنی بودند! 

خواستم بگویم مفاهیم را دریافتم، اما ذهن نویسنده را منسجم ندیدم، شلوغ بوده و مغتشش، باید یک موضوع را تمرکز می کرد و به سر منزل می رساند، نمی شود به هر موضوعی با این زمان طولانی ورود کرد و تمام آنها را هم پوشش داد، اگر نمی توانید از خیر برخی مسائل بگذرید آن را کتاب کنید البته باز هم نه با این کیفیت!

فیلم برای موفقیت دستانش باز بود و می توانست یک اثر یک ساعته درخشان تحویل دهد اما قربانی ضعف استعداد شد.

پر استعداد بود چون بازیگران خوبی میان انبوه جمعیت پیدا می شد که می توانست با گرفتن نقش مناسب فیلم را پیش برد، طراحی صحنه داشت، صدا و موسیقی داشت، ایده برداری های خوبی از فیلم در جبهه غربی خبری نیست داشت ولی درست استفاده نکرده بود.

از صدا آغاز می کنم، افکت های صوتی خوبی داشت، فضا سازی شده بود، سینک بود و تمییز و شفاف.

تیتراژش خوب نبود، میان موسیقی متن و نوحه متن مانده بود، وقت و بی وقت آنها را بر پلان هایی که توان ایستادن روی پای خود نداشتند قرار می داد تا بجای اینکه احساسات را برانگیخته کند بیاید و ضعف ها را بپوشاند.

تدوین اصلاح رنگ و نور خوبی نداشت، تم رنگی و درجه کلوین مناسبی طرح نشده بود، جلوه های ویژه ضعف داشت، حذف سکانس مازاد نکرده بود، چینش پلان ها درست نبود، کات ها مرتبط نبود، زیرنویس نداشت، اما شروع خوبی برگزیده بود که جذب می کرد.

طراحی صحنه متوسطی داشت، خانه، ماشین، ستاد و لوکیشن ها به نسبت مناسب بود اما طراحی لباس خوبی نداشت، به زیبایی شناسی بصری اصلا توجه نشده بود، رنگ را نمی شناخت و ضعیف بود. گریم گاهی خوب بود، گاهی اغراق آمیز که استاندارد یکسانی نداشت.

فیلمنامه به شدت ضعف داشت، تعلیق نداشت، قهرمان و ضد قهرمان نداشت، عنصر ارتباطی نداشت، تنها ضدارزشی داشت که فهمید خبرنگاری کار شرافتمندی نیست! و باید لباس رزم بپوشد و به زنان پشتیبان جنگ کمک کند و تبدیل به ارزش شود، عطف بندی نداشت، دیالوگ پردازی هایش بی نهایت کلیشه ای و شعاری بود، گل درشت بود، مونولوگ می شد، کشمکش نداشت، کشش ایجاد نمی کرد، بازنویسی نشده بود، طولانی بود و گزاف، که می خواست زن را با چهارچوب های خود تعریف کند، در وسط جبهه که غذا یافت نمی شد آدامسی هدیه می دادند که آن زمان تهران هم یافت نمی شد ضمن آنکه کاشت، داشت و برداشت کاراکترها هم رعایت نشده بود.

اندک شماری از بازیگرانش خوب بودند اما باقی درگیر صلبیت کلام، انقباض جسمانی و روان نبودن دیالوگ می شدند.

کارگردانی را بخاطر قاب بندی های عموما پر اشکال، زوایای دوربین نامناسب، عدم نظارت بر تدوین، گریم، طراحی لباس، چکش کاری نکردن فیلمنامه و کاستی در موسیقی ضعیف می دانم و بخاطر نظارت بر صدابرداری و صداگذاری خوب تحسینش می کنم.

امیدوارم یک بار دیگر بودجه بیت المال را اینگونه هدر ندهند و گناه شرعی نخرند که حق الناس است و مردم حلال نمی کنند، حتی اگر دل سوخته شهدا باشید.

امتیاز شما
برای عضویت در کانال تلگرام کلیک کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا