فیلمی که به شخصیت کارگردان و تجربیاتش نزدیک است
علیرضا معتمدی معتقد است: سالها به چگونگی روایت آن فکر میکردم، ولی آنقدر تلخ بود که نوشتن و ساختنش خیلی سخت به نظر میرسید.
سینما اعتماد ، علیرضا معتمدی نویسنده و کارگردان فیلم «چرا گریه نمیکنی؟» در نشست نمایش و نقد و بررسی این فیلم که در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد، عنوان کرد: فیلم اولم «رضا» را خیلیها اتوبیوگرافیک میدانستند، ولی این فیلم دوم خیلی بیشتر به شخصیت خودم و تجربیاتم نزدیک است.
به گزارش روابط عمومی فرهنگسرای ارسباران، ششصد و ششمین نشست باشگاه فیلم تهران با نمایش و نقد فیلم سینمایی «چرا گریه نمی کنی؟» ساخته علیرضا معتمدی یکشنبه 29 بهمن ماه با حضور علیرضا معتمدی نویسنده و کارگردان و کورش جاهد کارشناس مجری در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
ابتدا کورش جاهد کارشناس و مجری این نشست با بیان نکاتی درباره فیلم «چرا گریه نمیکنی؟» گفت: این فیلم مرا یاد فیلمی از وودی آلن به نام (Whatever works) انداخت؛ روایت یک شخص انسانگریز که نمیخواهد با عموم جامعه ارتباط برقرار کند و یک خشمی از روزگار درونش هست. در آن فیلم بحثهایی مانند خودکشی، اضطراب وجودی و… مطرح میشود که در فیلم «چرا گریه نمیکنی؟» هم تا حدی دیده میشود.
وی ادامه داد: فیلم درباره سوالهای ذهنی شخصیت اصلی است و خیلی از ما هم این پرسشهای اساسی را در زندگیمان مرور میکنیم. «چرا گریه نمیکنی؟» درباره تابآوری شخصیت اصلی در برابر بار هستی یا آنطور که میلان کوندرا ذکر کرده، سبکی تحملناپذیر هستی است.
در ادامه علیرضا معتمدی نویسنده، کارگردان و بازیگر نقش اصلی فیلم ضمن تشکر از حاضران در نشست گفت: من در هر فیلمی که ساختم بیش از آن که دنبال جهان بیرون باشم، انگیزه جستوجو در درون خودم را داشتم. این مدل سینمایی است که همیشه دوست داشتهام. فیلم اولم «رضا» را خیلیها اتوبیوگرافیک میدانستند، ولی این فیلم دوم خیلی بیشتر به شخصیت خودم و تجربیاتم نزدیک است.
وی اضافه کرد: سالها به چگونگی روایت آن فکر میکردم، ولی آنقدر تلخ بود که نوشتن و ساختنش خیلی سخت به نظر میرسید. موقع نوشتن فیلمنامه، انسداد و به پایان رسیدن را به عنوان تجربه مشترک خیلی از ما در ذهنم داشتم. یک شوخی بامزه در فضای مجازی وجود دارد که با اشاره به آن باید بگویم «چرا گریه نمیکنی؟» را دو بار ببین، چون من درباره گریه کردن حرف نمیزنم.
در ادامه نوبت به پرسشهای مخاطبان باشگاه فیلم رسید که نخستین پرسش درباره نوع روایت فیلم و قصهگو نبودن آن بود و معتمدی در پاسخ به این پرسش گفت: فیلم داستان دارد و کاملاً نقاط عطف را هم در فیلمنامه و هم هنگام تدوین در نظر داشتیم، ولی سعی کردم کمی آن را به هم بریزم. به ویژه که روایت این فیلم آدم به آدم است و آدمهایی که سر راه علی قرار میگیرند، مانند مشتهایی هستند که یکییکی پوچ میشوند. من فکر میکنم بیننده باید خود را به دست منطق درونی یک فیلم بسپارد.
معتمدی در پاسخ به پرسشی درباره باورپذیر نبودن شخصیتهای فرعی و بازیهای بازیگران این شخصیتها گفت: به نظر من بازیگران فیلم بسیار درخشان بازی کردند و کمک کردند شخصیت اصلی به درستی شکل بگیرد. من به عنوان کارگردان از بازیهای فیلم راضی هستم. اصولاً فیلم، فیلم شخصیت اصلی است و از شخصیتهای فرعی چیزی جز ارتباطشان با شخصیت اصلی نمیبینیم، چون کارکردشان همین است. برایم جالب بود که چون خودم بازیگر شناختهشدهای نیستم، همه نقشهای فرعی را بازیگران چهره بازی کنند.
در ادامه نیز پرسشی درباره کلیشهای بودن شخصیتهای فرعی عنوان شد که کارگردان «چرا گریه نمیکنی؟» در پاسخ به آن بیان کرد: میخواستم کمی با کلیشهها بازی کنم، چون شخصیتهای فرعی در مرز تیپ و شخصیت هستند. سعی کردم آنها را وارونه نشان دهم. تمام این شخصیتها برایم نمادین بودند و هر کدام قرار بود یک مدل آدم را که در اطرافمان هست، تداعی کند.
وی در پاسخ به پرسشی درباره رفاه شخصیت اصلی و نداشتن دغدغههای اقتصادی گفت: میخواستم دغدغه اقتصادی را از شخصیت حذف کنم، چون قصدم این بود که روی ترومای شخصیت اصلی درباره از دست دادن برادرش و احساس پوچیای که دارد متمرکز شوم.